سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نامهربان من کو؟

ارسال‌کننده : در : 87/4/6 2:51 عصر

یا الله ...  

فاطیمای عزیز ! سؤالت را که خواندم خیلی فکر کردم . ظاهر سؤالت چقدر ساده بود ؛ اما ... یک ساعت تمام به حرف هایم با خدا فکر می کردم و اینکه تا به حال سوالی از او پرسیده ام یا نه ... راستش را بخواهی توی تمام این سال ها من فقط از خدا تقاضا داشته ام نه سؤال ... خیلی وقت ها هم شاکی بودم از ندادن هایش و از گرفتن هایش ... اگر می پرسیدی چه خواسته ای از او دارم ، شاید می توانستم ده ها صفحه بنویسم ؛ اما حالا حتی از پس نوشتن یک جمله هم برنمی آیم .

ما آدم ها خیلی راحت با خدا حرف می زنیم . انقدر که خیلی وقت ها خدایی خدا از یادمان می رود ؛ حکمتش را نمی فهمیم و ...سؤال ساده ات چقدر زیبا من را یاد ناشکری هایم انداخت . این که همیشه اگر سؤالی هم داشته ام ، اعلام نارضایتی بوده که خدایا ! چرا فلان خواسته ام را اجابت نکردی ...

سؤالت چیزهایی را یادم اورد که اینجا نه جایی برای گفتنشان هست و نه گوشی برای شنیدنشان ... اما اگر بخواهم  جواب سوالت رال بدهم ،باز هم همانطور می شود که گفتم ...

ای مردمان بگویید ،آرام جان من کو؟

راحت فزای هر کس ، محنت رسان من کو؟

نامش همی نیارم بُردن به پیش هر کس

گه گه به ناز گویم : سر روان من کو؟

در بوستان شادی، هر کس به چیدن گل

آن گل که نشکُفیدست ، در بوستان من کو؟

جانان من سفر کرد ، با او برفت جانم

باز آمدن از ایشان ، پیداست ، آن من کو؟

هر کس به خان و مانی ، دارند مهربانی

من مهربان ندارم ، نامهربان من کو؟

.

.

.

* شرمنده بابت تاخیر ... دیروز سوال رو ننوشتن و نشد دیشب بذارم ... امروز هم ...

** منم باید سوال بپرسم؟؟ : اگه بخواین عشق رو نقاشی کنین ، چی می کشین ؟؟؟




کلمات کلیدی :